کوروش، ملقب به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر همچنین معروف به کوروش دوم، (كور به معني خورشيد /وش به معني ماننداست وكوروش به معني خورشيد وار ست). نخستین پادشاه و بنیانگذار شاهنشاهي هخامنشي بود. کوروش به مدت سی سال، از سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر ایران سلطنت کرد.
دربارهٔ کوروش تمام مورخین توافق دارند که شاهی بود با عزم، عاقل و رئوف که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل میشد و برخلاف پادشاهان اشور وبابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود. جنگ و بوی خون او را برخلاف فاتحان دیگر مغرور نکرد و رفتار او با پادشاهان مغلوب لیدیه وبابل سیاست تسامح او را بخوبی نشان میدهد با پادشاهان مغلوب به اندازهای مهربانی میکرد که آنها دوست کوروش شده و در مواقع مشکل به او یاری مینمودند. با مذهب و معتقدات مردم کاری نداشت بلکه برای جذب قلوب ملل آداب مذهبی آنها را محترم میداشت. شهرها و ممالکی که در تحت تسلط او در میآمدند، هیچگاه معرض قتل و غارت واقع نمیشدند. آنچه درباب وی برای مورخ جای تردید ندارد، قطعاً این است که لیاقت نظامی و سیاسی فوقالعاده در وجود او، با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیدهای بهکلی تازه به شمار میآمد. کوروش از ذکر عناوین و القاب احتراز داشت، در کتیبههایی که از او مانده، این عبارت ساده خوانده میشود، من کوروش شاه هخامنشی هستم. حال آنکه شاهان دیگرکشورها خود را خدا میخواندند.
ایرانیان کوروش را پدر ویونانیان او را سرور و قانونگذار مینامیدند و به وی به چشم یک فرمانروای آرمانی مینگریستند.یهودیان این پادشاه را، به منزله مسیح به شمار میآوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک میدانستند.
حکومت پارس ها پارس ها عیلام راتسخیرکردندوسلسله هخامنشی رابرقرارکردند احتمال میرود که پس از آنکه اشوردر سال ۶۴۵ پیش از میلاد، دولت عیلام را منقرض کرد، پارسها از فرصتی که در اثر جنگ بین اشورومادبدست آمده بود، استفاده کرده، پادشاهی جدیدی را در انشان تأسیس کرده باشند .هخامنش سر سلسلهٔ این دودمان است که در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد، میزیستهاست. پس از مرگ او، فرزندش چاایش پیش شاه شد. بعدازفوت او سلسلهٔ هخامنشی دوشاخه شده کوروش اول شاه انشان وعیلام شد.آریامن شاه پارس شد. پسران هرکدام به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و عیلام و آرشام شاه پارس، بعد از آنها حکومت کردند.پدران کوروش که از چند نسل قبل از وی درانشان پادشاه بودند، در طلوع قدرت ماد نسبت به پادشاه آن قوم اظهار تبعیت میکردند.
تسخیرماد کوروش وقتی در سال ۵۵۹ پیش از میلاد در انشان به سلطنت نشست، خیلی زود ضعف و انحطاط دولت آژیدهاک را دریافت و همین نکته او را به فکر توسعهٔ قدرت و خیال کسب استقلال انداخت. وجود نارضایتیهای بسیار در طبقات مختلف، اعلام این طغیان را برای کوروش ممکن کرد. طوایف پارس و متحدان آنها که از طرز فرمانروایی پادشاه ماد ناراضی بودند، بزودی با کوروش همدست شدند. در سال ۵۵۰ پیش از میلاد با قوت یافتن کوروش، ضرورت سرکوبی او قطعیتر گشت اما لشکری هم که خود اژی دهاک جهت دفع او آورد، در نزدیک پاسارگادبر پادشاه خود شورید و او را تسلیم کوروش کرد. نابوئید پادشاه بابل در لوحههای بدست آمده، این واقعه را اینطور نوشتهاست، آژی دهاک قشونی جمع کرده به جنگ کوروش رفت ولیکن قشون او یاغی شده و شاه را گرفته، تسلیم کوروش نمود. پس از آن کوروش همدان را تسخیر کرد و طلا و نقره و ثروت زیادی بدست او آمد و تمام این غنائم را بهانشان برد.
پیوستن نیروهای ماد به کوروش نشان میدهد که جنگجویان ماد کوروش را همچون بیگانهای تلقی نمیکردند و بخاطر انتساب وی از طریق مادرش ماندانابه خاندان ماد، سلطنت پادشاهی ماد را بنوعی حق و میراث او میدیدهاند. کوروش بعد از اسارت اژی دهاک، با پدربزرگ خود با احترام رفتار کرده و حتی او را، در دنبال تسخیر سارد، بر لشکری که سواحل اسیای صغیر را مسخر کرد، فرماندهی داد.
تسخیر ماد باعث تشویش دول همجوار و غیر همجوار گردید. سه دولت نامی آنزمان یعنی لیدی وبابل و مصر داخل مذاکره شدند که در مقابل کوروش اتحاد سه گانهای تشکیل دهند. بدین ترتیب کرزوس پادشاه لیدی ،نابوئید پادشاه بابل نو و اماسیس دوم، پادشاه مصر علیه کوروپادشاه لیدی، کرزوس بود. خواهر وی اریه نیس، با اژی دهاک ازدواج کرده بود. کرزوس علاقهٔ فراوانی به توسعهٔ قلمرو خود داشت ولی دو سبب خاص او را در هجوم به کوروش تشویق میکرد، یکی به واسطهٔ اعتمادی بود که به نظر پیشگویان معبد، جهت پیروزی خود داشت و دیگری آنکه میخواست انتقام شوهر خواهر خود، اژی دهاک را از کوروش بگیرد. پس از سقوط دولت بزرگ ماد، کرزوس در اندیشه فرو رفت که باید به جنگ تدافعی اکتفا کند یا به کوروش حمله برد،